بسم الله الرحمن الرحیم؛ وَالْفَجْرِ ؛ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ؛ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ؛ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ؛ هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ

۶۵ مطلب توسط «ذی حجر» ثبت شده است

نگاهی به دسته اول سوره مبارکه مدثر آیات ۱ تا ۱۰/../ علی طاهری

بسم اللّه الرحمن الرحیم 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 
اللهم عجل لولیک فرج

گروهی، جامه به خود پیچیدند؛ از ترس طوفانی که در خارج می وزد. باید بلند شد. باید قیام کرد. اینان دوست دارند که قیام کنند لکن باد و طوفان به ایشان اجازه نمی دهد. ولی باید در هر صورتی قیام کرد؛ اگر قیام نکنند فردا روزی سخت خواهد بود و البته برای کافران نیز آسان نخواهد بود.
او دوست دارد که قیام کند ولی نمی تواند بلند شود. باید بلند شود، این امری دستور داده شده است. باید بلند شود و قیام کند؛ باید إنذار بدهد، هشدار بدهد، باید خداوند را در این مسیر بزرگ بشمارد. لکن در این مسیر اتفاقات ناخوشایندی نیز خواهد افتاد. باید این چهره زشت را از قیام پاک کند یا بهتر بگویم باید تا حد امکان از این مشکلات و زشتی های قیام جلوگیری کند یا اگر نشد، چهره اش را درست کند. مثالش همان جنگ خودمان است. در مسیر بزرگ شماری «رب»، ناگزیراً با جنگ و خونریزی برخورد خواهیم کرد، لکن حتی در همان جنگ نیز باید حد و حدود را نگاه داشت، همانطور که امام علی (علیه السلام) آب را بر معاویه نبست! این می شود جلوه ای از جنگ زیبا، این یعنی تطهیر شدن ثیاب. جنگی که در آن حجت برای دشمن تمام شده و حتی درون آن اصول جوانمردی از طرف قائم انجام می گیرد حتی اگر معاویه، آب را بر علی (ع) ببندد.
در این راه گروهی به اصطلاح ریزش می کنند؛ در این راه مشکلاتی وجود دارد که در درون انسان ها رخ می دهد. تحولی عظیم درون قیام کنندگان، البته نه تحولی که انسان نیازمند به آن باشد یا که تحولی به سوی الله؛ این تحول از بدترین تحول هاست. تحولی که انسان را از راه و مسیر خدا بر می گرداند و راه را برای شخص منحرف می کند. تحولی به نام رُجز که باید از آن هجرت کرد؛ یعنی که انسان قیام کننده، باید هر چیزی را که درونش هست و به رجز منتهی می شود را در جایی گذارد و کاملا از آن دوری کند. رجز در مسیر تحول قیام، فردی مانند زبیر را که از خوبان دوران بود، به زبیری تبدیل می کند که از دشمنان وقت امیرالمومنین (ع) می شود.
رجز، جزء بدترین خصلت های قیام کننده است که باید به هر نحوی که شده، از آن دوری کرد؛ و البته باید کل قیام را نیز از آن دور نگاه داشت.
در این قیام، افرادی که بعضا یا حتی اکثرا از سردمداران قیام هستند، بر باقی افراد منت می گذارند که پر واضح است، منت اجر کار را، با خاک یکسان می کند.
کسی نیست از آنها بپرسد که شما برای چه منت می گذارید؟ مگر کاری کرده اید که منت بر سر دیگران می گذارید؟ هیچ یک از افراد این قیام کاری نکرده اند! هرچه بوده، خدا کرده است و ما از اول قیام هیچ کاری انجام نداده ایم که بخواهیم منتی بر سر دیگران بگذاریم. او قدرت اول و آخر و ظاهر و باطن است و تا او نخواهد ما نمی توانیم کاری از پیش ببریم؛ هرچه جلو رفته کار او بوده و ما به هیچ عنوان حق منت گذاری بر سر دیگران را نداریم، به هیچ عنوان حق نداریم!
در مسیر حرکت این قیام سختی های بسیاری وجود دارد که اگر صبر در قائمین وجود نداشته باشد، قیام بهم می خورد؛ باید برای خدا صبر کرد، صبر چاشنی قیام است. مگر می شود غذایی درست کرد که نمک و فلفل نداشته باشد؟ صبرِ برای رب، اگر در قیام نباشد که اصلا قیام معنا ندارد؛ زیرا چُنان سختی ای در راه قیام وجود دارد که بدون صبرِ برای رب نمی توان از این مشکلات و سختی ها سربلند بیرون آمد.
آنگاه که در ناقور دمیده شود، روزی خواهد آمد که همه بر اساس اعمالشان سنجیده می شوند، همه بر اساس قیام هایشان سنجیده می شوند.  روزیست سخت، بسیار سخت! و هرگز برای کافران آسان نخواهد بود، هرگز برای کسانی که قیام نکرده اند آسان نخواهد بود...
باید قیام کرد، باید برای إنذار مردم قیام کرد، البته که قرآن نذیری للبشر است و قیام برای إنذار به آن نیاز دارد...
والسلام علیکم
علی طاهری ۱۳۹۹/۱۱/۱۰

اللهم عجل لولیک فرج

۲ نظر
ذی حجر

نشریه سوره نامه/سوره مبارکه مدثر/دسته دوم آیات

متن ادبی

آیــا تــا بــه حــال دربــاره عاقبــت کاری خبــر داشــته ایــد و  انجــام دادن کاری را بــا توجــه بــه عاقبتــش ارزیابــی کــرده ایــد؟! بــرای درک بهتــر ایــن مســئله ، مثالــی میزنــم. بــرای مثــال شــما مدتــی زیــادی اســت کــه ماشــینی داریــد و بــا اســتفاده مکــرر از آن ، معایــب و محاســن آن را دانســته ایــد . یعنــی شــما بهتــر از فــردی کــه مــی خواهــد آن را بخــرد مــی دانیــد کــه آیــا آن ماشــین ارزش خریــدن را دارد یــا خیــر !  حــال ، شــخصی قصــد خریــد آن را دارد . آیــا از عاقبــت خریــد آن بــه او خبــر مــی دهیــد ؟! قطعــا بلــه .

۰ نظر
ذی حجر

نشریه سوره نامه/سوره مبارکه مدثر/دسته اول آیات

ســوره مدثر  از منظر علامه
ایــن ســوره مشــتمل بــر مطالــب زیــر اســت: اول اینکــه رســول خــدا (ص) را دســتور م یدهــد بــه اینکــه مــردم را انــذار کنــد، و ایــن دســتور را بــا لحنــی و در ســیاقی بیــان  کــرده کــه از آن پیداســت جــزو دســتورهاى اوائــل بعثــت اســت. دوم اینکــه اشــاره م یکنــد بــه عظمــت شــان قــرآن و جللــت قــدرش. ســوم اینکــه کســانی را کــه منکــر قــرآن شــوند و نســبت ســحر بــه آن دهنــد تهدیــد، و کســانی را کــه از دعــوت قــرآن ســر بتابنــد مذمــت کــرده اســت. و ایــن ســوره از اولیــن ســوره هاى نــازل در اوائــل بعثــت و ظهــور دعــوت اســلمی اســت. حتــی بعضــی گفته انــد اولیــن ســوره اى اســت کــه از قــرآن نــازل شــده. هــر چنــد کــه خــود آیاتــش ایــن قــول را تکذیــب م یکنــد، چــون م یرســاند رســول خــدا (ص) قبــل از ایــن ســوره قــرآن را بــر مــردم م یخوانــده، و مــردم تکذیبــش م یکردنــد و از آن اعــراض م ینمودنــد و نســبت ســحر بــه آن م یدادنــد. و بــه همیــن جهــت بعضــی از مفســرین متمایــل بــه ایــن قــول شــده اند کــه اولیــن آیاتــی کــه از قــرآن نــازل شــد، هفــت آیــه از اول همیــن ســوره بــوده، و لازمــه ایــن قــول آن اســت کــه ســوره مــورد بحــث یکبــاره نــازل نشــده باشــد. و ایــن قــول هــر چنــد از نظــر متــن آیــات هفتگانــه بعیــد نیســت، لیکــن ســیاق اول ســوره علــق آن را دفــع م یکنــد، چــون ظاهــر آن ایــن اســت کــه آیــات اول ســوره علــق اولیــن آیــات نازلــه از قــرآن اســت. بعضــی هــم احتمــال داده انــد ســوره مــورد بحــث اولیــن ســوره اى باشــد کــه بعــد از مامــور شــدن آن جنــاب بــه دعــوت علنــی نــازل شــده باشــد، و ســوره علــق اولیــن ســوره نازلــه از قــرآن باشــد، چــون رســول خــدا (ص) بعــد از بعثــت و نــزول ســوره علــق مدتهــا دعوتــش پنهانــی بــود، در نتیجــه ســوره مــورد بحــث بــه منزلــه  آیه( فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین)،
 اســت، کــه دعــوت علنــی را اعــلم م یکنــد، بــا همیــن نکتــه بیــن ســه دســته از روایــات را جمــع کــرده: اول آنهایــی کــه م یگویــد ســوره مدثــر اولیــن ســوره قــرآن اســت، دوم آنهایــی کــه م یگویــد ســوره مدثــر بعــد از ســوره علــق نــازل شــده، و ســوم آنهایــی کــه م یگویــد ســوره مزمــل و مدثــر بــا هــم نــازل شــده اند. لیکــن ایــن قــول قدمــی از احتمــال فراتــر نگذاشــته. و بــه هــر حــال آنچــه یقینــی و مســلم اســت ایــن اســت کــه ایــن ســوره در اوائــل بعثــت نــازل شــده و جــزو اولیــن ســوره هاى قرآنــی اســت، و آیــات هفتگانــه اى کــه در ایــن فصــل آوردیــم متضمــن امــر بــه انــذار و ســایر لــوازم انــذار اســت، کــه خــداى تعالــی بــه آن ســفارش فرمــوده .

متن ادبی

خفتــن گاه زشــت اســت،گاه بی ادبی اســت و گاهــی هــم مکــروه. امــا همــه خوابیــدن هــارا نمــی تــوان بــه ایــن شــکل تعریــف کرد.مــن  خوابــی را مــی شناســم کــه نــوم لیــل نیســت، آســودگی نــدارد و نــه تنها ســودبخش نیســت، بلکــه مضرتریــن ضررهاســت.خدا کنــد کــه ایــن خــواب درگیرمــان نکنــد ومــارا بــه ســمت نشســتن و دســت روی دســت گذاشــتن نکشــاند... درجهانــی کــه همــه ی شمشــیرها ازنیــام دشــمن بیــرون آمــده و بــه ســویمان نشــانه گرفتــه شــده، مــی تــوان تشــنگی را درجهــان مشــاهده کرد.جهانــی کــه تشــنه قیــام اســت و بــرای بیــدار بــودن درایــن جهــان بایــد ایســتاد. ایســتادنی از نــوع قیــام حضــرت رســول، بســم ٱللَّه...  درایــن مســیر پرپیــچ و خــم کــه تــو بیــداری ، دشــمن هــم نخوابیــده ِپس ب و درحالــت آمــاده بــاش قــرار گرفتــه ولــی از موانعــی کــه برســر راهــت میگــذارد نهــراس... چــون تــو در برابــر دشــمن نمــی جنگــی بلکــه ایــن خداســت کــه بــه تــو قــدرت داده،خداســت کــه شــلیک مــی کنــد و مســیر را همــوار مــی کند،نــه تــو...  پــس درجامعــه فقــط مکبــر خدایــی بــاش کــه همــه چیــز در عالــم،  دراحاطــه او قــرار دارد. جنــگ، جنــگ اســت و تــو مبــارز ایــن جنگ،پــس بــدان اول بایــد ازخــودت دربرابــر هجمــه هــا وشــبیخون هــا حفاظــت کنــی ونگــذاری در ایــن جــاده پرخطــر دشــمنان ازپــا بیندازنــت. بایــد مطهــر شــوی ازهرپلیدی و نیرنــگ دشــمنت وگرنــه جنــگ را بایــد مختومــه اعــلم کنــی...  درضمــن حواســت باشــد کــه بعضــی وقــت هــا بایــد دوری کنــی و بــه مســائلی نزدیــک نشــوی، ازمســائلی کــه تــو را از هــدف قیــام دور مــی کنــد، جلوگیــری کــن. دور شــدنی از جنــس هجــرت. پــس خــود را درایــن مســیر مهاجــر الــی اللَّه بــدان...  درایــن قیــام قــرار اســت افتخاراتــی بیآفرینیــم، پــس یــادت نــرود کــه کارهــای بــزرگ را کوچــک ببینــی و اصــل ایــن اقدامــات را بــه پــای خــودت ننویســی، زیــرا  توســت کــه تــورا یــاری نمــوده وکارهــای ســخت را بــه آســانی برایــت انجــام ِ ّ ایــن رب داده اســت. درایــن نبــرد بــا دشــمن سرســخت، بــی حوصلــه و کــم طاقــت نبــاش و بــرای پــروردگارت مقاومــت کــن و منتظــر نتایــج قطعــی درایــن مبــارزه باش.گاهــی بایــد بــرای رســیدن بــه نتیجــه صبــور بــود و درایــن ماجــرا اســتقامت ورزیــد. پــس بــرای رســیدن بــه قیــام رســول همیــن پنــچ چیــز کافــی اســت:  •   هدفــت جــز خــدا نباشــد. •   درجامعــه بــرای بینــا کــردن مــردم طهــارت را در اوج حفــظ کــن. •   ازپلیــدی هــا هجــرت کــن.  •   کارهــا را از آن خــدا بــدان نــه خــودت.   •   بــرای رســیدن بــه نتیجــه قطعی صبر پیشه کن.                                                            به امید روزی که قیام های کوچکمان به قیام بزرگ یوسف زهرا (عج) گره بخورد...    

نویسنده محمد عرفان برکتی

 

صوت اساتید

یا ایها المدثر! خطاب به پیامبر  گرامی اسلم[اســت]. مدثــر رو گفتنــد جامــه بهخــود پیچیــده. بــه پیامبــر ایــن طــور ــم. قیــام کن!فانــذر. قیــام کــن و انــذار بــده. یعنــی ُمیگوید:ق قیــام کــن و دیگــران را بیــدار کــن. انــذار یعنــی ایــن. یعنــی دیگــران را از غفلــت بیــدار کــردن. قیــام کــن و دیگــران را از ایــن حالــت مردگــی بیــرون بیــاور...  وربــک فکبــر؛ البتــه ایــن قیامــی کــه انجــام میدهــی همــراه بــا انــذار یــک چیــز هایــی میخواهــد. وربــک فکبــر: خــدا را از همــه بــزرگ تــر بــدان. وثیابــک فطهر:جامــه خــودت را همیشــه پــاک نگــه دار.یعنــی طهــارت را در اوج خــودش رعایــت کــن اگــر چــه وقتــی وارد جامعــه میشــی دامنــت ممکنــه آلــوده بشــه بــه خاطــر ارتبــاط بــا مــردم...

استاد چیت چیان

    برای دریافت این صوت اینجا کلیک کنید

۰ نظر
ذی حجر

تودیع و معارفه/../ محمدحسین ضیایی فر

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

عَلَمِ عِلم هیچگاه بر زمین نمی ماند انشالله..

بعد از یک زندگی پنج ساله با یسری از رفقا( حسین احتیاطی ، سعید کسایی نجفی ، علی نظام آبادی ، محمد سهیل مالکی ، سید محمد جواد حیدری ، پارسا زمانی زاده ، محمد عرفان برکتی ، مهدی مقصودی ، امیرعلی غیائی ، امیرحسین غیائی ، پارسا هوشمندی ، امیر حسین لطیفی ، سیدحسین یزدان پناه ، امیرحسین کریم زاده ، متین شاه منصوری ، محمدعلی صفری،محمد رضا صفری، علیرضا شاکری ، فراز پزشکی ، علی اسماعیل زاده ، محمدصادق عبدلله پور ، سعید سیفی ، محمد خالقی ، محمد طیبه ، فرهان طیپور ، سید احمد رضوی  و محمدحسین راعی) که انصافا دوستانی با وفا و برادرانی گل بودند ، و در این چند سال شاهد مجاهدت های علمیشون توی این سایت بودیم و الان شاهد عملیات های قرآنی شون در عرصه اجتماع هستیم ، بناست تا این وبلاگ در اختیار رفقای قرآنیمون که از ته خط نازی آباد تا پشت کوهه سعادت اباد ، از تهرانسر تا تهرانپارس حضور دارند ، قرار بگیره تا اون ها هم بتوانند توی این مسیر شروع به فعالیت کنند.

این اتفاق بار ها و بارها در آینده خواهد افتاد و شاهد این خواهیم بود که افراد مختلفی سیر این وبلاگ را دست میگیرند و به نسل بعدی می‌سپارند و همچنان عَلَمِ عِلم را پاینده نگه می‌دارند..

به امید گوشه چشمی از ام ابیها (س)

محمدحسین ضیایی فر

پ ن : رفقایی که هنوز ذی حجر رو سنگر قرآنی برای خودشون میدونند و میدونم که هنوز به این وبلاگ سر میزنند ، برادران ایمانی خودشون رو از راهنمایی های مفیدشون ، بی بهره نگذارند و همچنین برای رسیدن این وبلاگ به مقصد اصلیش تا لحظه ارائه اش به حضرت حجت (عج) ، ۳ صلوات بفرستند..

تا انقلاب مهدی(عج) نهضت ادامه دارد...

یاعلی علیه السلام

۳ نظر
ذی حجر

خواسته امام /../محمدعلی صفری

خواسته امام :
کامپیوتر روشن بود. نرم افزار جدیدی که خریده بودم، روی دستگاه نصب کردم؛ نمایش، جستجو، آیات، روایات و … . وارد منوی جستجو شدم. می خواستم کلمة «مسلمان» را جستجو کنم، خواستم «مسلمان» بنویسم، «سلمان» نوشتم. روایتی روی صفحة مانیتور، میخ کوبم کرد: یکی از یاران امام صادق ع از ایشان، سخنی را نقل کرده بود:
- چقدر از شما می شنوم که سلمان فارسی را نام می برید؟
- نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمدی. می دانی چرا سلمان، اینقدر نزد ما عزیز و گرامی است؟
- نه نمی‌دانم مولای من!
- سلمان، به خاطر سه ویژگی نزد ما عزیز و گرامی است:
خواستة امیر‌المؤمنین را بر خواستة خود مقدم می داشت.
محرومان و فقرا را دوست داشته و بر ثروتمندان ترجیح می داد.
علم و عالمان را گرامی می‌داشت.
سلمان، عبد صالح خدا ، حق گرا و مسلمان بود و از مشرکین نبود.[۱]
دوباره مرور کردم: خواستة امیر‌المؤمنین را بر خواستة خود مقدم می داشت؛ یعنی، خواستة امام زمان خود را بر خود و خواسته‌اش مقدم می‌داشت.
راستی! سلمانِ، اگر امروز بود چه می‌کرد؟ من که این قدر به ایرانی بودن «سلمان» مباهات می‌کنم، من چه؟ من چقدر خواستة آقا را در نظر گرفته‌ام؟ موقع حرف؟ موقع کار؟ موقع نگاه؟ موقع…؟ چقدر حساب کرده‌ام آقا این کار را دوست دارد یا نه؟ آقا می‌پسندد یا…؟
📗[۱]. بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۷
۰ نظر
ذی حجر

وقایع ربیع الثانی/../چهارم تا دهم

بسم الله الرحمن الرحیم



ششم  ربیع الثانى

*مرگ هشام بن عبد الملک

روز چهارشنبه ششم ربیع الثانى سال 125 ه‍ در رصافه هشام بن عبد الملک از دنیا رفت و به جهنم واصل شد.

او مردى احول، غلیظ ، بدخو ، بخیل، و بر جمع مال حریص بود ، دستور کشتن زید بن على بن الحسین (علیهم السلام ) را صادر کرد و امام باقر و حضرت صادق (علیهم السلام ) را به شام احضار کرد و جسارتهاى فراوانى به آن حضرات نمود و آخر الامر امام باقر (علیه السلام ) را به شهادت رساند. 19 سال و 9 ماه و ده روز خلافت کرد و در 53 سالگى به جهنم شتافت .

در زمان سفاح که قتل بنى امیه آغاز شده بود و قبرهاى آنها را هم نبش ‍ مى کردند و آنچه مى یافتند مى سوزاندند، وقتى نوبت به قبر ولید رسید اثرى در آن باقى نمانده بود و از عبد الملک قسمتى از جمجمه اش مانده بود. هنگامى که قبر هشام را شکافتند بدن او هنوز متلاشى نشده بود، او را سوزانیدند و خاکسترش را به باد دادند.

هشتم  ربیع الثانى

*ولادت امام حسن عسکرى (علیه السلام )

در این روز حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در سال 232 ه‍ جهان را به قدوم خود منور فرمودند(253). و به روایت مصباح ، تقویم المحسنین ، اختیارات و دروس شهید ولادت حضرت در چهارم این ماه بوده است (254). اقوال دیگرى نیز در ولادت آن حضرت وجود دارد که عبارتند از 27 ذى الحجه (255)، 10 ربیع الثانى (256).

پدر آن حضرت امام هادى (علیه السلام ) و مادر محترمه اش بانویى است که نامش حدیث یا حدیثه یا سوسن یا سلیل است (257). محل ولادت حضرت مدینه و مشهورترین القاب ایشان زکى ، نقى ، و کنیه حضرتش ‍ ابومحمد است .

آن حضرت را براى زیر نظر داشتن و کنترل رفت و آمدها، در محل سکونت سپاهیان ترک تبار درباره عباسى مسکن داده بودند؛ و از همین جاست که به آن حضرت ((عسکرى )) مى گویند(258).

دهم  ربیع الثانى

*وفات حضرت معصومه (علیها السلام )

این روز در سال 201 ه‍ بنابر مشهور سالروز رحلت شهادت گونه عابده زاهده کامله مستوره حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام ) دختر امام موسى کاظم (علیه السلام ) است.

آن حضرت 17 روز پس از ورود به شهر قم ، با دلى شکسته و غصه دار از داغ پدر و فراق برادر، رحلت فرمودند. در عزاى آن حضرت شهر قم را یکپارچه غم و ماتم فرا گرفت . بدن مطهر آن حضرت را غسل داده کفن کردند، و به طرف باغ موسى بن خزرج - مکان فعلى حرم مطهر - آوردند. دو سوار نقابدار از بیرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند. آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهر را دفن کردند و رفتند، و کسى آنان را نشناخت .

موسى بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه (علیها السلام ) نمود، و از بوریا و حصیر سقفى بر روى قبر مطهر آن حضرت قرار داد. این بنا باقی  بود تا آنکه زینب دختر امام جواد (علیه السلام ) بر روى قبر شریف ،قبه اى بنا نهاد. سپس جماعتى از دختران ائمه (علیهم السلام ) در آن مکان دفن شدند. هنگامى که ام محمد دختر موسى بن محمد بن على الرضا (علیه السلام ) فوت کرد، در کنار آن حضرت دفن شد. بعد از آن میمونه خواهر ام محمد از دنیا رفت ، و آن بزرگوار هم در جنب ام محمد دفن شد. روى این دو قبر یک گنبد دیگر بنا کردند، به گونه اى که دو گنبد چسبیده به هم بر روى قبر حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام ) و ام محمد و میمونه بوده است .

به جز دختران حضرات معصومین (علیها السلام )، دو کنیز هم دفن شده اند که در هنگام مرمت کف حرم مطهر در زمان ناصر الدین شاه ، روزنه اى به سردابى پیدا مى شود و چند زن صالحه ، وارد سرداب مى شوند. پیکر پاک میمونه و دو تن از کنیزان را پس از هزار سال تر و تازه مشاهده مى کنند. این سرداب جنب سرداب حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام ) قرار دارد.

امام صادق (علیه السلام ) در حدیثی مى فرماید: و بهشت داراى هشت در است که سه در آن از قم است . در آن شهر زنى از اولاد من رحلت مى کند که اسمش فاطمه است ، و او دختر موسى بن جعفر (علیه السلام ) است که به شفاعت او تمامى شیعیانم داخل بهشت مى شوند.

۰ نظر
ذی حجر