بسم اللّه الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

الحمدللّه...

باور کردنی نیست،

چه زیبا و با شکوه است...

چطور می شود مجموعه ای کوچک که در منطقه میدان انقلاب اسلامی که سال ها پیش با محوریت قرآن شروع به کار کرده است با این سرعت چنین گسترش پیدا کند؟!
اشتباه شد! مجموعه ای گسترش پیدا نکرده است! آن قرآن است که به وسیله این افراد نورش را در دل انسان های حَیّ منتشر می کند...

قرآن راکد نمی ماند...

جمعی کوچک و قرآنی از استادید دانشگاهیِ حوزه دیده...

جمعی که با همت و غور کردن در تفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمت الله علیه و استخراج نیازهای سنین مختلف از قرآن شروع شد...

چندین سال پیش که شروع به کار قرآنی کردند نمی دانم شاید حتی خودشان هم فکر نمی کردند اعجاز قرآن را به چشم و اینگونه ببینند! جمعی که پایگاه اولی خودش را کم کم در مسجد الزهرا (س) شهرآرا و مساجد دیگری مانند مسجد المهدی (عج) سعادت آباد و... پیدا کرد. بابی باز شد؛ بابی که می توانست نوجوان پرورش دهد، یک نوجوانِ مسجدیِ قرآنیِ واقعی... نه از آن نوجوان های الکی مذهبی که نه می دانند برای چه معتقدند و نه می دانند چه می کنند! نه مثل مساجدی که با ps4 گذاشتن و یا میز پینگ پنگ در پایگاه بسیج نوجوان جذب کنند، نه! 

بابی که نوجوان عرصه ساز درست می کند..... کم کم شروع به حرکت کرد، دانه به دانه قرآن در دل مساجد تهران نفوذ کرد و در دو سه سال اخیر شاهد خیل چشمگیر ورود مساجد تهرانی به مجمع مساجد تدبر محور بودیم....

اما نه! این کافی نبود... کار که فقط برای تهران نمی شود! باید یکی رَود و با قدرت این پرچمِ حیات را به شهر های دیگر برساند.... افراد زیادی منتظر این نور هستند...

بالاخره موردش پیدا شد! 6 7 ماه پیش بالاخره کسی پیدا شد و مکانش محیا شد و عزمش جمع شد و قرآنش کمک کرد و به مشهد رفت....

حالا شد اولین پایگاه مسجد قرآن و عترت در مشهد! 

بعید می دانم خود آقا محسن آزرمی هم انتظارش را داشت که قرآن چنین بکند ولی قرآن است دیگر...

در طی چند ماه، یک نفر و یک قرآن در مشهد مقدس با عنایت آقا علی بن موسی الرضا المرتضی حالا شده 5 مسجد و یک قرآن!

مگر می شود؟! با همین سرعت؟ با همین جدیدت؟ چشم بر هم که می زنی، می بینی کار فتح این مسجد تمام شد و سراغ مسجد بعدی رفتند! خستگی ناپذیر...

اما می دانی اگر از من بپرسی جوابم چیست؟! 

سوره عادیات بخوان! جوابش را مولا داده است....

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِیمِ
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا ﴿١﴾ فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿٢﴾ فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا ﴿٣﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿٤﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿٥﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ﴿٦﴾ وَإِنَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِکَ لَشَهِیدٌ ﴿٧﴾ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ﴿٨﴾ أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ ﴿٩﴾ وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ ﴿١٠﴾ إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ ﴿١١﴾

قسم به اسبانی که نفس نفس زنان می تازند.... قسم به اسبانی که با کوبیده شدن سم هایشان به زمین جرقه زده می شود... و قسم به سوارانی که هنگام صبح، غافل گیرانه به دشمن هجوم می برند.... و در اثر حمله شان گرد و غبار به آسمان بلند می شود... و ناگهان در میان وسط جمع آنها(دشمنان) درمی آیند....

این قصه مولا امیرالمومنین است...

خیلی وقت بود که دوست داشتم بنویسم ولی دیدم امروز دقیقا همان روز است...

اینکه مجمع مساجد تدبر محور توانسته است با این سرعت و با این قدرت قرآن را نشر بدهد، یک عملیات عادیاتی می خواسته است...

حتما شخصی عادیات وار در مشهد مقدس عمل کرده است که در عرض چند ماه این جمع به این گسترش رسیده و ان شاء الله با عظمت تر و با شکوه تر خواهد شد....

عادیاتی زندگی کردن آسان نیست... عادیاتی زندگی کردن یعنی مثل امام علی بن ابی طالب علیه السلام زندگی کردن

عادیاتی زندگی کردن یعنی عملیاتی بودن.... منفعل و بیکار ننشستن.... عادیاتی زندگی کردن یعنی هنوز در کاری هستی و کار بعدی را در همین حین شروع می کنی و کار قبلی تمام می شود و به سراغ کار بعدی بعدی می روی و کار بعدی تمام می شود و به سراغ کار بعدی بعدی بعدی می روی....

فاذا فرغت فانصب و الی ربک فرغب (سوره انشراح)

کسی که عادیاتی زندگی کند می شود رفیق امیرالمومنین 

آن وقت است که تازه ذره‌ای از امیرالمومنین را می شناسی و می گویی:
ها عَلیٌّ بَشَرٌ َکْیَف بَشَر
رَبُّهُ فیه تَجَلّی‏ و ظَهَر

آن وقت که تازه اندکی می فهمی امیرالمومنین چگونه زندگی کرده است.

اگر این نباشی، می شوی همانی که حق تعالی فرمود: إنّ الإنسان لربه لکنود..... انسانی کند که حتی خودش هم بر آن گواه است.... و إنه علی ذلک لشهید....

کسی که اینگونه باشد یعنی اصلا متوجه نیست که قیامت و قبری هست؛ اصلا حواسش نیست که هرچیزی که در سینه اش باشد، اعم از تصمیم های انجام نشده، نیّاتِ افعال او، درصد خلوص کارهایش و... در قیامت آشکار می شود.... أفلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور و حصل ما فی الصدور؟

او کسی است که خبیر بودن خدا را فراموش کرده است.... إن ربهم بهم یومئذ لخبیر....

 

و اما نه! این کافی نیست... کار که فقط برای ایران نمی شود! باید یکی رَود و با قدرت این پرچمِ حیات را به کشورهای دیگر برساند.... افراد زیادی منتظر این نور هستند...

إن شاء الله ما از آن کسانی باشیم که پرچم قرآن را در انتهای افق نصب می کنند و خداوند ما را لایق و شایسته قرآن و وسیله انتشار آن قرار دهد....

ان شاءالله به زودی گسترش این جمع قرآنی در مشهد مقدس و سایر شهر های کشور اعم از اصفهان و سیستان و بلوچستان و قم و حتی بلاد تونس، لبنان، سوریه، عراق و فسلطین و.... 

تا باشد آن روزی که به حضرت حجت عج عرضه شود و رضایت تام ایشان را برانگیزد....

والسلام....
سیزدهم ماه رجب سال 1443

بعد از ظهر ولادت مولا امیرالمومنین

 

پی نوشت: عکس از نوجوانان مجمع مساجد تدبر محور مشهد 22 بهمن 1400