بسم الله الرحمن الرحیم؛ وَالْفَجْرِ ؛ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ؛ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ؛ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ؛ هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ

سوره ی مبارکه ی فیل /../ مهدی مقصودی

بسم الله الرحمن الرحیم



- تفسیر مختصر و گزاره.

آیه ی اول: *1 خداوند عظمت خود را به اصحاب فیل نشان می دهد.  *2 عذاب شدن برای نادیده گرفتن اراده ی خداوند.  *3 داره گوشزد میکنه که پند بگیرید از اصحاب فیل که به دلیل مقابله با من عذاب شدند.  *4 میشه از گزاره ی دو و سه گفت ببیند که اراده ی خداوند بالاتر از هر چیزی است.  *5 داره پشت پیامبر را پر میکنه نوعی حمایت از ایشانه. چرا در آیه ی اول رب به کار برده شده؟ چرا نگفته اَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ بِاَصحابِ الفیل؟ دلیل رب آمدن در آیه ی اول می تواند اراده ی خدا باشد که به تو اجازه میدهد فلان کار را بکنی. نوع آیه ی یک استفهام انکاری است.

 

آیه ی دوم: *1 خدا میزنه تمام گندگی ابرهه را نابود میکند.  *2 اونارو خوار وضلیل میکنه و آبرویی برایشان نمیذاره. تضلیل یعنی سردرگم نمودن و از هدف منحرف کردن ؛ طبق گفته ی تفسیرالنور پس خدا کلا راه اونا و تصمیمشان را به یه سوی دیگه می کشونه و منحرف ، نابود ، باطل و تباهش میکنه.

 

آیه ی سوم: *1 پس خدا یه سری مرغ میفرسته تا اینهارو تضلیل کنه. یعنی نابود کردن ظالمین توسط پرندگان.  *2 معجزه ای از خدا در برابر سپاه ابرهه.

 

آیه ی چهارم: در نظر من این آیه ی میفهماند که اینقدر سپاه ابرهه و خودش بی ارزش بودند که خدا با یه  سری پرنده که اونها هم کلا فقط سنگ داشتند نابودشون میکنه یعنی  *1 بی ارزش بودن اونها به خاطر نوع مجازاتشون. – حجارةٌ سنگ کوچک و ناچیزی است و تنوین آخرش هم برای تحقیر است. سجیل هم گل متحجر است حالا خدا با یه گلی که ناچیز و تحقیر آمیزه میاد قوی ترین سپاه را نابود میکنه.  *2 برداشت من اینه که: کوچکترین قدرت خدا بر بزرگترین و قوی ترین سپاه زمین و مردم پیروز می شود و این یک گوشزد می تواند باشد.

 

آیه ی پنجم: عَصفٍ برگ گندم ، جو و... است.(در تفسیرالمیزان کلمه ی عِصفٍ به معنای برگ زراعت است) مأکول هم آفت زده و کرم خورده(جویده شده) می باشد.  *1 حالا خدا میگه با همین پرنده ها و این سنگ ها شما را مثل برگی آفت زده و جویده شده لهتان کردم.


نسأل الله منازل الشهدا

۰ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی بلد/../ محمد علی صفری

بسم الله الرحمن الرحیم


  1. خب خداوند در اینجا به شهر مکه قسم میخورد. 
  2. گویی که یک موضوع بوده است و خداوند میگوید نه! به این شهر مکه قسم! حالا چرا شهر مکه؟ در آیه ی بعد...
  3. خداوند در این آیه یک مخاطبی دارد و با او سخن می گوید که پیامب(ص) است. خداوند می گوید و تو پیامبر در این شهر یا سرزمین حل شدی. 
  4. خب خداوند چرا به مکه قسم می خورد؟ چون وجود نازنین پیامبر(ص) در آن قرار دارد و اصلا خداوند مکه را فقط برای پیامبر (ص) درست کرده است. 
  5. و قسم می خورد به پدر و پسر که اینجا پدر و پسر منظور حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل است. 
  6. حالا چرا این دو حضرت نام برده شده اند؟ زیرا این دو بزرگوار بنیان گزارش مکه بودند. 
  7. حالا در این آیه خداوند می گوید که ما انسان را در کبد آفریدیم یعنی د سختی چرا در سختی؟ 
  8. چون حالا فکر کنم که خداوند می خواهد ببیند که آیا انسان هم در سختی هایش به شأن پیامبر(ص) خود احترام می گذارند و توجه می کنند یا آسانی را می خواهد که با گذاشتن با در کعبه پول دار شوند. 
  9. خداوند می‌فرماید که آیا انسان فکر می کند که هیچ کس دستش به او نمیرس؟!؟!
  10. و همینطور کارهای خود را انجام می دهد و هیچکس به هیچکس است؟؟
  11. و همان کس می گوید که پول زیادی در کارهای خوب نابود کرده ام!
  12. و الکی ادعای این را میکند که عمل نیک انجام داده و میگوید که پول هایم نابود شده است. 
  13. و خداوند می گوید که آیا هیچ کس آن را ندیده است که آیا کار خوب یا بد انجام داده است؟ 
  14. و فکر میکند ک همینطور می گوییم و هیچ کس ندیده و نفهمیده است ولی خدا کجاست؟!؟!
  15. خداوند به خاطر آیه ی قبل میگوید آیا چشم نداده ایم که خدایی هم هست؟
  16. می گوید آیا چشم نداده ایم که کسی هم است که اعمال تو را می بیند.
  17. و آیا یک زبان و دو لب نداده ایم که آیا شأن پیامبر را می داند و برود سوال بپرسد د باره خدا و آنچه انجام می دهد که خداوند می بیند.


نسأل الله منازل الشهدا

۵ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی بلد /../ محمدرضا صفری

بسم الله الرحمن الرحیم


1- خداوند در آیه ی اول به شهر مکه قسم خورده است.

2- شهر مکه دارای سه ویژگی است: پیامبر ، مردم و کعبه دارد.

3- حل شدن پیامبر در شهر مکه.

4- تفکر منحرف مردم شهر مکه باعث حل شدن پیامبر شده است.

5- خداوند در آیه ی سوم به کسانی که کعبه را ساختن [حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع)] قسم می خورد.

6- پس خدا به کفارین هشدار می دهد که کعبه جای بت نیست ، جای عبادت است.

7- خداوند می گوید که ما انسان را در سختی آفریدیم.

8- و خداوند دارد به کسانی که از طریق ثروت از سختی فرار می کنند هشدار می دهد.

9- و خدا به انسان هشدار می دهد که احساس قدرت نکند.

10- و انسان در اینجا مال زیادی خرج می کند (در کارهای خیر) که بتواند از سختی فرار کند.

11- در آیه ی ششم خدا انسان را به خرج کردن مال در کارهای خیر منسوب می کند.

12- انسان دارد با نابودی مال ها در کارهای خیر از سختی فرار می کند.

13- خدا می گوید که انسان فکر نمی کند که کسی او را نمی بیند که کار خیر انجام نداده.

14- انسان در جهل است چرا؟ چون او فکر می کند کسی او را نمی بیند ولی خدا می بیند.

15- در آیه ی هشتم خدا انسان را به کوری نام می زند.

16- و خدا می گوید که از نعمت خود خوب استفاده نمی کند.

17- خدا می گوید که مگر انسان زبان ندارد؟!

18- خدا می گوید مگر انسان دو لب ندارد؟!

19- و خدا می گوید که ما به انسان دو راه خیر و شر نشان دادیم.

20- یعنی اینکه انسان راه خیر را انتخاب نکرده اما راه شر را انتخاب کرده که از نعمت و فرمان خدا سر پیچی می کند.



نسأل الله منازل الشهدا



۱ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی عصر /../ مهدی مقصودی

بسم الله الرحمن الرحیم


ولعصر: عصر معانی مختلفی داره از جمله:

- تایمی در روز مثل بعد از ظهر ،

- عصاره گیری از چیزی توسط فشار مثل جوش ،

- دوره ای مثل عصر ظهور پیامبر 

- نماز عصر. 

- و زمان اوج چیزی.

ما هر عصری را نمی توانیم عصر بگوییم. عصر باید هدف و یک فشار داشته باشه تا به نتیجه ی مطلوب برسه. اصلا قید عصر فشار و سختی با نتیجه ی مطلوب است که به مجموعه ی اینها عصر گفته میشود. اون فشاری که نتیجه ی مطلوب نداشته باشه فقط فشاره نه عصر. 

ان الانسان لفی خسر: همه ی انسانها در خسران هستند. خسر چیه؟ خسر یه ضرر نیست چون در مقابل ضرر سود است خسر یه نوع حس است ، حس تاسف برای خود از ته دل که معمولا با کاشکی و ای کاش بیان میشه. قید خسر نرسیدن به نتیجه و کم رسیدن به آن میباشد. 


چند مثال برای درک بهتر حس خسر: 


- وقتی بهشتی شوی اگه تو یه طبقه ی معمولی باشی حس خسر داری چون تو طبقه ای نیستی که بهترین است و هم تراز امامان نیستی. تو در بهشتی اما حسرت می خوری. 

- یا یک مثال دیگه وقتی شما صد هزار تومان پول داشته باشی و پس از یک سال باز هم همان صد هزار تومان را داشته باشی ضرر نکردی اما خسر چرا چون شما می توانستید این پول را طی زمان افزایش دهید ولی ندادید حتی اگه افزایش هم میدادید مثلا میشد صد و بیست هزار تومان باز هم خسر دارد چون از صد و بیست هزار تومان بیشترش نکردید برای همین خدا میگه همیشه در حال خسر هستید یا اصلا یک مثال بهتر : 

- کسی که تو جنگ پیروز میشه اما هم رزم هایش را از دست میده حس خسر داره او جنگ را برده ام باز ناراحته!!! 


بزرگترین حس خسر برای انسان زمان (عمر انسان) است. 

این همه علما چرا استفاده نمی کنیم؟ 

قرآن کتاب خدا هست چرا تلوزیون و... را ترجیح میدیم؟


مورد بعدی آمنو است که از فعل امن است. آمنو یه عمل یا... نیست یه باور قلبی است باید بهش اعتقاد داشته باشی. حالا ایمان میاد تویی که باید داخلش باشی. که این ایمانت اگه با عمل صالح همراه نباشه ارزشی نداره. حالا عمل صالح چیه؟ فعل صالح کار نیکی است که دیده نمیشه و عمل صالح فعل صالحی است که با ایمان باشه. هر کاری که خدا توش رضایت داشته باشه عمل صالح محسوب میشه. عمل صالحی که هدف داشته باشه ایمانه ؛ عمل صالح این نیست که تو به یتیمی یا مسکینی کمک کنی عمل صالح اونی است که تو با این کارت این کار را در جامعه رواج دهی. 


حالا ایمان را گفتیم عمل صالح هم گفتیم ؛ میمونه تواصی منتها قبال از اینکه تواصی را بگم میخواهم بگم که این آیه ی سه اصلا برای ما نیست یعنی برای افراد معمولی نیست اما چرا خدا به ما هم این آیه رو داده!!!؟؟؟ چون راهکاری برای کاهش خسره. 


اما تواصی: سفارش و توصیه ای که بر تر از امر به معروف و نهی از منکر است. حالا ایمان آوردی عمل صالح هم توام با ایمانت بود اما اگه تواصی نداشته باشی باز به درد نمیخوره ؛ اگه ایمانت با عمل صالح باشه اما بدون تواصی باز خاسری. حالا چرا تواصی به حق وصبر ؟ تواصی به صبر برای فشار عصر است و تواصی به حق برای یادآوری اون نتیجه ی مطلوب. 


نسأل الله منازل الشهدا

۰ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی کوثر /../ علی نظام آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند در اول سوره به بزرگی پیامبر و نعمت کوثر اشاره می کند ولی هیچ انسانی توانایی رسیدن به بزرگی پیامبر را ندارد. پس برای قرار گرفتن در جریان کوثر درک بزرگی پیامبر و نعمت کوثر نیاز است چون ما نمی توانیم به مقام ایشان برسیم و تنها از طریق فهم و درک زندگی ایشان می توانیم در جریان کوثر قرار گیریم. 

 البته تنها از این یک نکته ی کوچک نمی توان نتیجه گیری کاملی داشت که کوثر جریان عظیمی است و برای قرار گرفتن در آن نیز بایدعظیم بود. 

پس درک عظمت پیامبر باعث می شود تا وجود انسان عظیم شود و بتواند بیشتر در جریان کوثر قرار گیرد. 

 جریان یک ویژگی ساده دارد و آن هم این است که انسان یا در آن هست و یا نیست و چون که تنها د جریان اصلی در جهان وجود دارد (کوثر و تکاثر) اگر انسان در جریان کوثر نباشد در جریان تکاثر است. یعنی اگر کسب به دنبال راه حق نباشد قطعا به دنبال راه باطل ،است پس وسطی وجود ندارد!!! 

عمل هم همین طور است ؛ در کلمه ی فعل فقط ریشه ی مادی و داخلی وجود دارد ولی در کلمه ی عمل هم داخلی و هم بیرونی وجود دارد.  یعنی وقتی در قرآن گفته می شود و عملوا الصالحات یعنی کار درست و خوبی در دیگران و عوامل خارجی نیز تاثیر داشته باشد. پس ما از دو نکته ی بالایی می توانیم نتیجه بگیریم که عملی که اصلاح نکند قطعا در جامعه افساد می کند. 

 قرار گرفتن در جریان کوثر یک بحث است و ماندن در آن بحثی دیگر ؛ در آیه ی دوم سوره به دو کار مهم اشاره شده که انسان با آن ها می تواند در جریان کوثر بماند. اولی: "صل"   که عملی است که خداوند آن را دوست دارد ولی به آن نیازی ندارد. عمل صل فقط برای انسان سودمند است و برای دیگران نمودی ندارد. صل عبادتی مخصوص است و می تواند گفت انسانها برای پاک شدن خودش آن را انجام می دهد مثلا کسی نماز شب را آشکار نمی خواند چون هدف پاکی خودش می باشد و عمل "نهر"   که در ریشه ی کلمه قربانی کردن شتر به طوری که سودش به همه برسد می باشد ؛ اما می توان گفت یعنی فقیری که در آن هدف دیگران هستند.  یعنی انسان برای ماندن در جریان کوثر هم باید برای رسیدن خودش به حق تلاش کند و هم برای رسیدن دیگران به حق تلاش کند و اگر کسی هر کدام از اینها را نداشته باشد از کوثر خارج و به مسیر تکاثر داخل می شود. 

 یک مصداق ساده برای این نکته افرادی هستند که در زیارت قبور مقدار زمان زیادی دز کنار ضریح مانده و دیگران را از این فیض محروم می کنند. 


 انسان باید صل و نهر را برای رب انجام دهد چون رب سوق دهنده به کمال است و اگر کسی کارها را برای رسیدن به کمال انجام دهد به کمال نمی رسد. 

نسأل الله منازل الشهدا

۰ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی تکاثر /../ متین شاه منصوری

بسم الله الرحمن الرحیم


چند مصداق برای تکاثر:

 در شبکه های اجتماعی مانند تلگرام ، واتس اپ و... ما شاهد تکاثر های فراوانی هستیم مثلا در تلگرام ، انسان ها وقت خود را صرف کارهای بی ارزش می کنند که جز تلف کردن وقت سود دیگری ندارد. مثلا هر چند دقیقه یک بار مبایل خود را روشن میکنند که ببینند پیامی برای آنها آمده است یا نه ، اگر هم چند ساعت برایشان پیامی نیاید ، به چند نفر پیام می دهند که وقت خود را بگذرانند. یا هر چند وقت یک بار که بیکار می شوند عکس های پروفیل دیگران را بررسی می کنند. 

 در مثالی دیگر می توان به تکاثر در جامعه توسط مسئولین اشاره کرد که این سوال. پیش میاد که چرا دز بالای تهران ، یعنی در مناطق یک و دو هر سال آسفالت خیابان ها را تعویض می کنند ولی مثلا در مناطق پایین مثل شادآباد حدودا ده سال است که آسفالت ر عوض نکردند. یا مثلا چزا مجوز ساخت در بالا شهر به فور دیده می شود ولی در پایین شهر اجازه ی ساخت نمی دهند؟ جواب این سوال. می تواند این باشد که در پایین شهر ، ساخت و ساز صرفه اقتصادی ندارد ولی در بالای شهر بر عکس است و شهروندان سرمایه دار در آنجا زندگی می کنند و پول خوبی برای ساخت و ساز و خدماتی از این دست می دهند. 

 در مثالی دیگر می توان به مقایسه در جامعه اشاره کرد برای مثال مقایسه ی مبایل ها ، ماشین ها و... مثلا فردی که بعد از چند سال دوست خود را دیده است میگوید من فلان مبایل و فلان مشاین و... را دارم و ساعت ها وقت خود را با این گفت و گو های بیهوده می گذرانند و در آخر هم به جایی نمی رسند و شاید هم از وقتی که به پوچی گذراندند ناراحت شوند و... 


این ها همه مثال ها و مصداق هایی برای تکاثر افراد بودند. امید است روزی با ظهور مولایمان تکاثر از جامعه برچیده شود.  

نسأل الله منازل الشهدا

۱ نظر
ذی حجر