بسم اللّه الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج

اکثر نویسندگان هرگاه می خواهند درباره دسته دوم آیات سوره مبارکه صحبتی به میان آورند، داستان ولید ابن مغیره را وسط می کشند که البته در حقیقت هم این آیات درباره وی نازل شده اما این حقیر می خواهد امروز این آیات را به شکلی متفاوت تر بیان کند بطوری که تا حد امکان داستان خود شخص ولید و خباثت ورزی هایش به میان نیاید و پیگیری داستان را به خوانندگان محترم متن زیر می سپارم.
بسم اللّه/../ کفار همه تنها هستند، نه اینکه بگوییم هر جبهه تنهاست، نخیر؛ هر فردی که در شبهه جریان باطل قرار دارد تنهاست. هیچ کافری برای رضای خداوند کار نمی کند که بخواهد به کمک دیگر کفار رود. اگر هم دور همدیگر جمع می شوند، فقط و فقط بخاطر منافعشان است. همان جمله معروف مستشار انگلیسی که به همکارش گفت:« انگلیس دوست و دشمن ندارد، بریتانیا فقط منافع دارد.» این منفعت کفار است که آنها را دور هم جمع کرده و هرگاه باهم به تفاهم نرسند، باهمدیگر جنگ نیز خواهند کرد. حتی منظور از این منفعت، منفعت کشوری نیست، هرکسی که وارد جریان کفر شده بخاطر منفعت خودش وارد شده است و هرگاه منفعتش اقتضا کند از جریانی به جریان دیگر منتقل می شود و حتی گاهی منفعتش در ورود به جامعه مسلمین خلاصه می‌شود که در این مواقع نام ایشان از کافر به منافق تغییر پیدا می‌کند. او تنها خلق شده، تنها زندگی می‌کند و تنها خواهد مرد‌...
او فقط با منفعت و نفسش زندگی می‌کند...
دسته ای از کفار مال و دارایی‌ای بسیار گسترده دارند، دوستان و آشنایان و فرزندانی بسیار؛ همچنین دارای تجهیزاتی کثیر هستند؛ لکن این کافر نمی‌تواند دست از طمع خود بردارد.کافر می خواهد که اموالش هرچه بیشتر زیاد بشود و طمع او تَه ندارد...
اما او در هر صورتی به آیات خدا عنید است و با قرآن دشمنی می کند. خداوند به او نعمت هایی بسیار داده ولی دریغ از اندکی تفکر در او... برای او آیات الهی اهمیتی ندارد و بیشتر به ضررش است. او می‌خواهد اموالش زیاد شود ولی به هیچ عنوان آیات و نشانه های خدا را قبول ندارد و با آن دشمنی می‌کند. جایگاه او، کوهی است در جهنم که فقط از آن بالا و بالاتر می‌رود و هیچگاه تمام می‌شود، درست مثل طمع اش، طمع او نیز حد نداشت... هرچه به او می دادی باز بیشتر می خواست، پس عذابش هم باید مانند رفتارش باشد...
باید الی الأبد از کوهی بالا رود و هیچگاه تمام نشود.
او هرگاه با آیات الهی برخورد می کند، دوست ندارد که قبولشان کند زیرا که اصلا به این آیات عناد دارد...
عناد اینگونه بوجود می آید که فردی با خصوصیات مذکور، حقیقت را آشکارا می بینید ولی دلش نمی خواهد که آن را قبول کند زیرا به ضرر مادی اش تمام می شود... او کم کم به فکر دشمنی با این آیات می افتد... زیرا هر باری که این آیات تلاوت می شود جزء بر خسران دنیایی او افزوده نمی شود.... همچنین وجدانش را نیز نمی تواند آرام کند، این شخص بجای قبول کردن حق، سعی می کند که آن را از میان بردارد. او فکر می کند و اندازه‌گیری انجام می دهد؛ خاک بر سرش با این اندازه‌گیری ای کرده و بازهم خاک بر سرش با این اندازه‌گیری ای کرده است... او اندازه‌گیری کرده و شرایط را سنجیده که چگونه با دین خدا مقابله داشته باشد... بعد نگاهی می اندازد و نسبت به دین خدا چهره اش را درهم می کشد... عجولانه تصمیم می گیرد که چه کند... او به حق پشت می کند و در تصمیمش فقط خودش را می بیند... ابراز می کند و می گوید که این آیات چیزی جز سحر و جادوای نیست که اثر می کند و این آیات بجز گفتار بشر مال کس دیگری نمی تواند باشد... البته که انصافا سخن دقیقی برای تخریب اسلام می زند... هیچ چیز دیگری نمی توانست بگوید... دیگر کافران می بینند که وقتی یک نفر در خانواده ای مسلمان می شود، چه آشوبی در آن خانه و خانواده اتفاق می افتد و بیشتر به حرف وی اعتقاد پیدا می کنند که این آیات سحر و جادوای بیش نیست...
این فرد بزودی وارد سقر می شود...
ما درک درستی از سقر نداریم ولی آنچه که می دانیم تنها به آتشی خلاصه می شود که چیزی باقی نمی گذارد و هیچ چیزی را رها نمی کند. پوست بشر را سیاه می کند و در آنجا ۱۹ فرشته وجود دارد...
ماموران دوزخ فقط فرشتگان هستند و اینکه خداوند تعداد آنان را نیز به میان آورده، فقط به دلیل فتنه انداختن درون اهل کتاب بوده که ایشان در کتب خود این عدد را داشته اند. اهل کتاب می دانستند که اگر کتابی از کسی بیاید و در آن گفته شود که در سقر ۱۹ ملک عذاب وجود دارد، این کتاب قطعا از بشر نیست و از طرف خداوند تبارک و تعالی نازل شده است؛ این عدد در سوره وارد شد تا اهل کتاب بفهمند که این کتاب نه سحر است و نه جادو و تنها از طرف خداوند و به وسیله رسولش نازل شده و باید به این کتاب ایمان بیاورند و هم اینکه به ایمان مسلمین اضافه شود که قطعا این کتاب از اللّه است و نشانه اش همین بس که این عدد در کتب اهل کتاب نیز وارد شده است؛ این عدد باعث شد تا اهل کتاب و مؤمنین تردیدات خود را نسبت به قرآن کنار بگذارند. حال کافران و بیمارانی که به هیچ وجه نمی خواهند به آیات الهی ایمان بیاورند، می نشینند و می گویند که اصلا خدا برای چه این عدد را گفته است؟ ماذا أراد اللّه بهذا مثلا؟ حتی منافقین نیز در این فتنه خود را نشان می دهند چرا که دقیقا در وسط مسلمین می پرسند که چرا خداوند چنین حرفی زده؟ و به تعبیری دم خروس بیرون می زند. خداوند هرکس را که بخواهد گمراه می کند و هرکسی را هم که بخواهد هدایت می کند...
و این جز تذکره ای برای انسان ها نیست...
والسلام علیکم
علی طاهری ۱۱و۱۳ / ۱۱ / ۱۳۹۹
۱۶ و ۱۸ جمادی الثانی ۱۴۴۲

نسأل اللّه منازل الشهداء

عجل لولیک فرج