بسم الله الرحمن الرحیم؛ وَالْفَجْرِ ؛ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ؛ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ؛ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ؛ هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ

سوره ی مبارکه ی عصر /../ مهدی مقصودی

بسم الله الرحمن الرحیم


ولعصر: عصر معانی مختلفی داره از جمله:

- تایمی در روز مثل بعد از ظهر ،

- عصاره گیری از چیزی توسط فشار مثل جوش ،

- دوره ای مثل عصر ظهور پیامبر 

- نماز عصر. 

- و زمان اوج چیزی.

ما هر عصری را نمی توانیم عصر بگوییم. عصر باید هدف و یک فشار داشته باشه تا به نتیجه ی مطلوب برسه. اصلا قید عصر فشار و سختی با نتیجه ی مطلوب است که به مجموعه ی اینها عصر گفته میشود. اون فشاری که نتیجه ی مطلوب نداشته باشه فقط فشاره نه عصر. 

ان الانسان لفی خسر: همه ی انسانها در خسران هستند. خسر چیه؟ خسر یه ضرر نیست چون در مقابل ضرر سود است خسر یه نوع حس است ، حس تاسف برای خود از ته دل که معمولا با کاشکی و ای کاش بیان میشه. قید خسر نرسیدن به نتیجه و کم رسیدن به آن میباشد. 


چند مثال برای درک بهتر حس خسر: 


- وقتی بهشتی شوی اگه تو یه طبقه ی معمولی باشی حس خسر داری چون تو طبقه ای نیستی که بهترین است و هم تراز امامان نیستی. تو در بهشتی اما حسرت می خوری. 

- یا یک مثال دیگه وقتی شما صد هزار تومان پول داشته باشی و پس از یک سال باز هم همان صد هزار تومان را داشته باشی ضرر نکردی اما خسر چرا چون شما می توانستید این پول را طی زمان افزایش دهید ولی ندادید حتی اگه افزایش هم میدادید مثلا میشد صد و بیست هزار تومان باز هم خسر دارد چون از صد و بیست هزار تومان بیشترش نکردید برای همین خدا میگه همیشه در حال خسر هستید یا اصلا یک مثال بهتر : 

- کسی که تو جنگ پیروز میشه اما هم رزم هایش را از دست میده حس خسر داره او جنگ را برده ام باز ناراحته!!! 


بزرگترین حس خسر برای انسان زمان (عمر انسان) است. 

این همه علما چرا استفاده نمی کنیم؟ 

قرآن کتاب خدا هست چرا تلوزیون و... را ترجیح میدیم؟


مورد بعدی آمنو است که از فعل امن است. آمنو یه عمل یا... نیست یه باور قلبی است باید بهش اعتقاد داشته باشی. حالا ایمان میاد تویی که باید داخلش باشی. که این ایمانت اگه با عمل صالح همراه نباشه ارزشی نداره. حالا عمل صالح چیه؟ فعل صالح کار نیکی است که دیده نمیشه و عمل صالح فعل صالحی است که با ایمان باشه. هر کاری که خدا توش رضایت داشته باشه عمل صالح محسوب میشه. عمل صالحی که هدف داشته باشه ایمانه ؛ عمل صالح این نیست که تو به یتیمی یا مسکینی کمک کنی عمل صالح اونی است که تو با این کارت این کار را در جامعه رواج دهی. 


حالا ایمان را گفتیم عمل صالح هم گفتیم ؛ میمونه تواصی منتها قبال از اینکه تواصی را بگم میخواهم بگم که این آیه ی سه اصلا برای ما نیست یعنی برای افراد معمولی نیست اما چرا خدا به ما هم این آیه رو داده!!!؟؟؟ چون راهکاری برای کاهش خسره. 


اما تواصی: سفارش و توصیه ای که بر تر از امر به معروف و نهی از منکر است. حالا ایمان آوردی عمل صالح هم توام با ایمانت بود اما اگه تواصی نداشته باشی باز به درد نمیخوره ؛ اگه ایمانت با عمل صالح باشه اما بدون تواصی باز خاسری. حالا چرا تواصی به حق وصبر ؟ تواصی به صبر برای فشار عصر است و تواصی به حق برای یادآوری اون نتیجه ی مطلوب. 


نسأل الله منازل الشهدا

۰ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی کوثر /../ علی نظام آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند در اول سوره به بزرگی پیامبر و نعمت کوثر اشاره می کند ولی هیچ انسانی توانایی رسیدن به بزرگی پیامبر را ندارد. پس برای قرار گرفتن در جریان کوثر درک بزرگی پیامبر و نعمت کوثر نیاز است چون ما نمی توانیم به مقام ایشان برسیم و تنها از طریق فهم و درک زندگی ایشان می توانیم در جریان کوثر قرار گیریم. 

 البته تنها از این یک نکته ی کوچک نمی توان نتیجه گیری کاملی داشت که کوثر جریان عظیمی است و برای قرار گرفتن در آن نیز بایدعظیم بود. 

پس درک عظمت پیامبر باعث می شود تا وجود انسان عظیم شود و بتواند بیشتر در جریان کوثر قرار گیرد. 

 جریان یک ویژگی ساده دارد و آن هم این است که انسان یا در آن هست و یا نیست و چون که تنها د جریان اصلی در جهان وجود دارد (کوثر و تکاثر) اگر انسان در جریان کوثر نباشد در جریان تکاثر است. یعنی اگر کسب به دنبال راه حق نباشد قطعا به دنبال راه باطل ،است پس وسطی وجود ندارد!!! 

عمل هم همین طور است ؛ در کلمه ی فعل فقط ریشه ی مادی و داخلی وجود دارد ولی در کلمه ی عمل هم داخلی و هم بیرونی وجود دارد.  یعنی وقتی در قرآن گفته می شود و عملوا الصالحات یعنی کار درست و خوبی در دیگران و عوامل خارجی نیز تاثیر داشته باشد. پس ما از دو نکته ی بالایی می توانیم نتیجه بگیریم که عملی که اصلاح نکند قطعا در جامعه افساد می کند. 

 قرار گرفتن در جریان کوثر یک بحث است و ماندن در آن بحثی دیگر ؛ در آیه ی دوم سوره به دو کار مهم اشاره شده که انسان با آن ها می تواند در جریان کوثر بماند. اولی: "صل"   که عملی است که خداوند آن را دوست دارد ولی به آن نیازی ندارد. عمل صل فقط برای انسان سودمند است و برای دیگران نمودی ندارد. صل عبادتی مخصوص است و می تواند گفت انسانها برای پاک شدن خودش آن را انجام می دهد مثلا کسی نماز شب را آشکار نمی خواند چون هدف پاکی خودش می باشد و عمل "نهر"   که در ریشه ی کلمه قربانی کردن شتر به طوری که سودش به همه برسد می باشد ؛ اما می توان گفت یعنی فقیری که در آن هدف دیگران هستند.  یعنی انسان برای ماندن در جریان کوثر هم باید برای رسیدن خودش به حق تلاش کند و هم برای رسیدن دیگران به حق تلاش کند و اگر کسی هر کدام از اینها را نداشته باشد از کوثر خارج و به مسیر تکاثر داخل می شود. 

 یک مصداق ساده برای این نکته افرادی هستند که در زیارت قبور مقدار زمان زیادی دز کنار ضریح مانده و دیگران را از این فیض محروم می کنند. 


 انسان باید صل و نهر را برای رب انجام دهد چون رب سوق دهنده به کمال است و اگر کسی کارها را برای رسیدن به کمال انجام دهد به کمال نمی رسد. 

نسأل الله منازل الشهدا

۰ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی تکاثر /../ متین شاه منصوری

بسم الله الرحمن الرحیم


چند مصداق برای تکاثر:

 در شبکه های اجتماعی مانند تلگرام ، واتس اپ و... ما شاهد تکاثر های فراوانی هستیم مثلا در تلگرام ، انسان ها وقت خود را صرف کارهای بی ارزش می کنند که جز تلف کردن وقت سود دیگری ندارد. مثلا هر چند دقیقه یک بار مبایل خود را روشن میکنند که ببینند پیامی برای آنها آمده است یا نه ، اگر هم چند ساعت برایشان پیامی نیاید ، به چند نفر پیام می دهند که وقت خود را بگذرانند. یا هر چند وقت یک بار که بیکار می شوند عکس های پروفیل دیگران را بررسی می کنند. 

 در مثالی دیگر می توان به تکاثر در جامعه توسط مسئولین اشاره کرد که این سوال. پیش میاد که چرا دز بالای تهران ، یعنی در مناطق یک و دو هر سال آسفالت خیابان ها را تعویض می کنند ولی مثلا در مناطق پایین مثل شادآباد حدودا ده سال است که آسفالت ر عوض نکردند. یا مثلا چزا مجوز ساخت در بالا شهر به فور دیده می شود ولی در پایین شهر اجازه ی ساخت نمی دهند؟ جواب این سوال. می تواند این باشد که در پایین شهر ، ساخت و ساز صرفه اقتصادی ندارد ولی در بالای شهر بر عکس است و شهروندان سرمایه دار در آنجا زندگی می کنند و پول خوبی برای ساخت و ساز و خدماتی از این دست می دهند. 

 در مثالی دیگر می توان به مقایسه در جامعه اشاره کرد برای مثال مقایسه ی مبایل ها ، ماشین ها و... مثلا فردی که بعد از چند سال دوست خود را دیده است میگوید من فلان مبایل و فلان مشاین و... را دارم و ساعت ها وقت خود را با این گفت و گو های بیهوده می گذرانند و در آخر هم به جایی نمی رسند و شاید هم از وقتی که به پوچی گذراندند ناراحت شوند و... 


این ها همه مثال ها و مصداق هایی برای تکاثر افراد بودند. امید است روزی با ظهور مولایمان تکاثر از جامعه برچیده شود.  

نسأل الله منازل الشهدا

۱ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی عصر /../ متین شاه منصوری


بسم الله الرحمن الرحیم 

چند مصداق برای عصر:

 در سوره ی تکاثر زیان ها و خسران های مردم را بررسی کردیم و در این سوره خداوند ما را دعوت به شبیه بودن به پیامبر و پیشوایان دینی می کند. مثلا ما می توانیم هر شب زیارت عاشورا بخوانیم و به دوستان و آشنایان هم توصیه کنیم که این کار را انجام دهند یا حداقل هفته ای یک بار به هیئت رویم و به دوستانمان هم سفرش کنیم مثلا وقتی کسی در حال غیبت است به او بگوییم که غیبت نکند.  مثالی بزنیم در مجموعه ی خودمان مبنی بر اینکه دانش آموزانی که در مسجد زیر نظر مربی خودشان کار فرهنگی می کنند در آخر عصاره ی انها ، مربیانی برای نسل های بعد می شود. و همین افراد که در برابر مشکلات زندگی سختی ها را تحمل کردند و از کار و زندگی خود زدند که کار فرهنگی کنند ؛ قابلیت این را دارند که در عصر ظهور طناب امام زمان را محکم بگیرند و در برابر هر طوفان سهمگین آن را ول نکنند اصلا مگر چند شیعه ی دوازده امامی در جهان داریم؟ و مگر چند شیعه داریم گه به دنبال امام زمان باشند؟ در عصر پیامبر هم این گونه بود که فقط چهار یا پنج نفر همیشه همراه پیامبر و هم قدم با ایشان بودند. 

 در همه ی این عصر ها عصاره ای از مردم به وجود آمده بود و امیدوارم که ما هم جزو عصاره های دوران و عصر ظهور باشیم. 

نسأل الله منازل الشهدا

۱ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی تکاثر /../ محمدرضا صفری

بسم الله الرحمن الرحیم


 "مثال یک"  فوتبال بازی کردن یا تماشا کردن: مثلا یک زمانی حوصله ی ما سر رفته و در تلوزیون فوتبال تماشا میکنیم و همین گار را در ایام امتحانات انجام میدهیم به این کار میگویند لهو یعنی درس خواندن که گار با ارزش است را انجام ندهیم و فوتبال تماشا کنیم و سرگرم بشویم و قیامت را فراموش کنیم.  ولی ممکن است ین کار لهو نباشد اگر ما بخواهیم از آن چیزی یاد بگیریم و سرگرم آن نشویم. 

 "مثال دو"   تلوزیون نگاه کردن خود یه کار لهو است چرا؟ چون ما حوصله مان سر رفته و همش کانال عوض میکنیم و کارهای با ارزش را انجام نمی دهیم. این کار نشان می دهد که ما نمی تونیم برنامه هایمان را با کار های با ارزش پر کنیم و برنامه ریز خوبی نیستیم. 

 "مثال سه"   در بحث رقابت کردن مثل: مسابقه ی پله ، که هرکه بتواند باز پله های بیشتری بپرد او برنده بازی است که کار لهو است. مثلا: اگر صبح زمان رفتن به مرسه باشد و دو دوست مسافت از خانه تا مدرسه را طی می کنند ؛ نفر اول به دومی میگوید من می توانم از چهار پله بپرم اما نفر دوم می گوید من می توانم از پنج پله بپرم. نفر اول آن روز را فقط تمرین میکند که بتواند از شیش پله بپرد. روز بعد اولی میگوید من از شیش پله می پرم تو چطور؟ و همین طور رقابت میکنند و این کار باعث میشود تا قیامت ، شکر خدا و... را فراموش کنند و سر گرم آن کار لهو شوند. 

 "مثال چهار"   بازی کردن در ایام امتحانات یک کار لهو است مثلا در روز یکشنبه امتحان ریاضی داریم ، یک نفر آن درس را می خواند و یک نفر دیگر بازی می کند آن بازی کننده کار لهو انجام می دهد چون بازی که ارزش نداشت را به درس ترجیح داد. 

نسأل الله منازل الشهدا

۱ نظر
ذی حجر

سوره ی مبارکه ی تکاثر /../ محمدعلی صفری

بسم الله الرحمن الرحیم


 مثال یک: در زندگی ما خیلی کارها هستند که مانند کار های این قوم در قرآن خداوند آورده است.  مانند این که ما داریم فوتبال را در تلوزیون نگاه می کنیم و اذان می شود ، آن قدر هیجان این بازی زیاد است که آن را دنبال کرده و از عبادت خدا جا می مانیم ؛ مانند آیه ی یک و دو که لهو میشود. 

 مثال دو: یک مثال دیگر هم درباره ی لهو تکاثر در رفتار ما است ، مانند این که ما به دوستانمان می گوییم فلانی اتود تو چند دهم است؟ می گوید هفت دهم است ، بعد ما می رویم تکاثر می کنیم یعنی زیاده خواهی که می رویم یک اتود پنج دهم می خریم که این کار لهو است و ما می گوییم تکاثر یک لهو است. 

 مثال سه: خب خداوند در آیه می فرمایند که اگرشما علم یقین را داشتید به این کارهای لهو و تکاثر نمی پرداختید.  اما چگونه؟ مثال: ما می دانیم که اگر بمیریم ، به یک دنیایی می رویم که جهنم و بهشت دارد که عالم برزخ نام دارد. خب این یعنی علم یقین که یک علمی داریم از یک چیز! پس چرا در جامعه ی که اسلامی است و بالاخره در هر جایی به هر نفر گفتند که آقا یک عالمی است ، بنابر برزخ که آنجا کارهایمان راحساب می کنند! ولی با اینکه علم را دارند یا میگویند وجود ندارد ، یا می گویند حالا همین یک گناه و بعدا خدا مارا می بخشد ، که در جامعه هست حیا و عفت و حجاب از بین رفته است. و این یک گناه است و بعد ما را یعنی مذهبی را اخفال و مسخره می کنند. 

 مثال چهار باتوجه به مثال سه: باز هم خداوند در آیه ای می گوید که آنقدر این کارهای لهو را انجام دادید و عالم برزخ را جدی نگرفتید ؛ مرگتان فرا رسید. که در آن دنیا علم یقین شماها به عین الیقین می رسد! مثال که همین حجاب نکردن و حیا نداشتن که گناه هست و بعضی مشتاق. دیدن این کارنامه در آن دنیا خواهند بود. 

 مثال پنج: در آیه ای هم خداوند درباره ی نعمت هایی که به ما داده است حرف میزند. میگوید که در آن دنیا از نعمت های کوچک تا نعمت های بزرگ از شما سوال می شود که آیا از این نعمت دزست استفاده کردی! یا از این نعمت در راه تکاثر استفاده کردی؟ 

 در در روایتی است که پیامبر و عده ای از یاران او به خانه یک نفر رفتند او از پیامبر و یارانش با آب خنک و خرما پذیرایی کرد. بعد بیرون آمدند و پیامبر فرمودند که در آن دنیا حتی از این خرما هم که یک نعمت است سوال میشود ؛ پس ما از این روایت درس می گیریم که وقتی مهمان می آید نگوییم که باید یک غذای آنچنانی بدهیم. 

در این آیه طبق گفته ی امام صادق  از نعیم منظور رسول ا... است و اهل بیتشان. اما در این زمان و جامعه ی خود ما هم یک ولی داریم که حضرت آقا و علمدار امام زمان(عج) است و ما و افراد جامعه آن را از دست میدهیم و در این رابطه از ما سوال خواهد شد. متاسفانه اسرائیل و آمریکا و... با استفاده از بازی ها و ماهواره ها کاری کرده که مردم به خاطر این نعمت بزرگ کفر می ورزند و با حضرت آقا مخالف اند. وقتی کارهای لهو ما از کشورهای خارجی منشا میگیرد ایشالا که به عقل بیاییم.

نسأل الله منازل الشهدا

۱ نظر
ذی حجر